منظور از خوردن غذای زنده یا غذای مرده چیست؟

2256 بازدید
15 تیر 97
عطارک

منظور از خوردن غذای زنده یا غذای مرده چیست؟

ﮐﻠﯿﻪ ﺑﯿﻤﺎریﻫﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ داﺧﻞ ﮐﺮدن ﻏﺬا ﻫﺎی ﭘﺨﺘﻪ و ﻣﻮاد مرده و ﻏﯿﺮ ﻃﺒﯿﻌﯽ و ﺳﻤﯽ دﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺑﺪن ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﻏﺬای مرده ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺳﻮﺧﺖ ﺑﯽﻓﺎﯾﺪه در ﺑﺪن اﻧﺴﺎن ﻣﯽﺳﻮزد و از ﺑﯿﻦ ﻣﯽرود و ﯾﺎ ﺳﻠﻮلﻫﺎی ﺑﯽﻓﺎﯾﺪه، ﻣﺮﯾﺾ و ﻣﻔﺖﺧﻮر ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﯽآورد و ﻣﻮﺟﺐ ﯾﮏ ﭼﺎﻗﯽ ﺑﯽﻣﺼﺮف و ﻏﯿﺮ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ ﻣﺮدم ﺑﯽاﻃﻼع آن را ﻧﯿﺮوﻣﻨﺪی و ﻗﻮت ﻣﯽﭘﻨﺪارﻧﺪ. ﺑﻌﻼوه ﻏﺬاﻫﺎی مرده سموم ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ اﯾﺠﺎد ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮور زﻣﺎن در ﺑﺪن اﻧﺴﺎن ﺟﻤﻊآوری ﻣﯽﺷﻮد و ﺳﺒﺐ ﻣﺮضﻫﺎی ﺑﯽﺷﻤﺎری ﻣﯽﮔﺮدد.

اﺻﻮﻻ ﮐﻠﯿﻪی ﺑﯿﻤﺎریﻫﺎی اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻋﻠﺖ اﺳﺎﺳﯽ دارد و آن ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از وارد ﮐﺮدن ﻣﻮاد مرده ﺑﻪ ﺑﺪن از ﻗﺒﯿﻞ : ﮐﻠﯿﻪی ﻏﺬاﻫﺎی ﭘﺨﺘﻪ، ﺗﻤﺎم ﻏﺬاﻫﺎی ﺣﯿﻮاﻧﯽ (زﻧﺪه ﯾﺎ مرده)، داروﻫﺎی ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ، ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر، ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﻫﺎی اﻟﮑﻠﯽ و ﻏﯿﺮ اﻟﮑﻠﯽ، دﺧﺎﻧﯿﺎت، ﺷﯿﺮﯾﻨﯽﺟﺎت و ﻣﺎﻧﻨﺪ آنﻫﺎ. ﻋﻼﻗﻪی زﯾﺎدی ﮐﻪ ﯾﮏ مردهﺧﻮار در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻏﺬای مرده اﺣﺴﺎس ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ اﺷﺘﻬﺎی ﮐﺎذب اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺪن ﯾﮏ ﻣﻌﺘﺎد در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻮاد ﺳﻤﯽ اﺣﺴﺎس ﻣﯽﮐﻨﺪ. او ﺷﮑﻢ ﺧﻮد را ﺑﺎ ﻣﻮاد ﮐُﺸﺘﻪ ﭘﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺗﺎ اﺣﺴﺎس ﺳﯿﺮی ﻧﻤﺎﯾﺪ، در ﺣﺎﻟﯽﮐﻪ ﺑﺪن وی از ﻓﺮط ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ واﻗﻌﯽ ﻣﯽﻧﺎﻟﺪ.

ﺑﺪن ﻫﺮ مردهﺧﻮار از دو ﻧﻮع ﺳﻠﻮل ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ :

ﺳﻠﻮلﻫﺎی اﺻﻠﯽ و ﺳﻠﻮلﻫﺎی زاﺋﺪ. ﺧﻮردن ﻏﺬای زﻧﺪه ﻧﺒﺎﺗﯽ ﻋﺎﻣﻞ اﯾﺠﺎد ﺳﻠﻮلﻫﺎی ﻃﺒﯿﻌﯽ، ﺳﺎﻟﻢ و ﻣﺘﺨﺼﺺ ﻣﯽ ﮔﺮدد ﺣﺎل آن ﮐﻪ ﺧﻮردن ﻏﺬای ﻏﯿﺮ ﻃﺒﯿﻌﯽ و مرده ﺳﻠﻮلﻫﺎی ﻧﺎﺗﻮان، ﻣﺮﯾﺾ و ﻣﻔﺖﺧﻮر ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﯽآورد و آنﻫﺎ را ﺗﻐﺬﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﮐﻠﯿﻪ ﺑﯿﻤﺎریﻫﺎی اﻧﺴﺎﻧﯽ در اﯾﻦ ﺳﻠﻮل ﻫﺎی زاﺋﺪ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﯾﺎﻓﺘﻪاﻧﺪ. ﺑﻌﻀﯽ اوﻗﺎت وزن اﯾﻦ ﺳﻠﻮلﻫﺎی زاﺋﺪ در ﯾﮏ ﺷﺨﺺ ﺑﻪ ﺷﺼﺖ ﺗﺎ ﻫﻔﺘﺎد ﮐﯿﻠﻮﮔﺮم ﻣﯽرﺳﺪ و اﯾﻦ ﺧﻮد ﻣﺮض اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ آن را در آﻏﻮش ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺑﺎ ﺧﻮد ﻣﯽﮔﺮداﻧﺪ و ﺑﺎ ﺳﻌﯽ و ﮐﻮﺷﺶ ﻓﺮاوان آن را ﺗﻐﺬﯾﻪ و ﭘﺬﯾﺮاﯾﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﯽﭘﺮوراﻧﺪ.

منظور از خوردن غذای زنده یا غذای مرده چیست؟

منظور از خوردن غذای زنده یا غذای مرده چیست؟

ﺑﻪ ﻃﻮر ﮐﻠﯽ ﺑﯿﻤﺎری ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از :

ﮐﻤﺒﻮد ﺳﻠﻮلﻫﺎی اﺻﻠﯽ و ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺑﺮای ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﻤﺎﺷﺘﻦ اﻋﻀﺎی ﺑﺪن از ﯾﮏ ﻃﺮف و ﺗﺠﻤﻊ ﺳﻠﻮلﻫﺎی زاﺋﺪ و ﻣﻮاد ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﻤﯽ در ﺑﺪن از ﻃﺮف دﯾﮕﺮ. وﻗﺘﯽ ﺳﻠﻮلﻫﺎی اﺻﻠﯽ و ﻣﺘﺨﺼﺺِ ﮐﻠﯿﻪﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﺎ دﺳﺘﮕﺎهﻫﺎی ﻣﺠﻬﺰ ﺧﻮد، ﺧﻮن را ﺗﺼﻔﯿﻪ ﻧﻤﻮده و سموم را ﺗﻮﺳﻂ ادرار از ﺑﺪن دﻓﻊ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ، ﮐﻢ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﮐﻠﯿﻪﻫﺎ ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﮐﺎر ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ اﻧﺠﺎم ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻠﯿﻪﻫﺎ ﻣﺮﯾﺾاﻧﺪ. وﻗﺘﯽ ﺳﻠﻮل ﻫﺎی اﺻﻠﯽ ﮐﺒﺪ ﮐﻢ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﺒﺪ ﻣﺮﯾﺾ اﺳﺖ و ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮر ﺑﺮای ﻫﻤﻪی ﻏﺪهﻫﺎ، اﻋﻀﺎء و ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﺑﺪن ﻫﻤﯿﻦ وﺿﻊ اﯾﺠﺎد ﻣﯽﺷﻮد.

وﻟﯽ وﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﯾﺾ ﺑﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ اﻣﺮ آﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﻮد، ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮد، ﺗﻤﺎم ﻏﺬاﻫﺎی مرده را ﮐﻨﺎر ﻣﯽﮔﺬارد و ﺑﺎ ﻏﺬای ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺗﻐﺬﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ، از روز اول ﺳﻠﻮلﻫﺎی زاﺋﺪ ﺑﺪن او از ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺷﺮوع ﺑﻪ ﻣﺮدن و از ﺑﯿﻦ رﻓﺘﻦ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و سموم اﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪه در ﺑﺪن او ﺣﻞ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و از ﺑﺪن ﺧﺎرج ﻣﯽﮔﺮدﻧﺪ و در ﻋﻮض ﺳﻠﻮلﻫﺎی اﺻﻠﯽ ﺑﺪن ﺑﺎ ﺑﻪ دﺳﺖ آوردن ﻣﻘﺪار ﮐﺎﻓﯽ ﻏﺬای ﻃﺒﯿﻌﯽ روز ﺑﻪ روز اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ و در ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻏﺪهﻫﺎ و ﻋﻀﻮﻫﺎی ﺑﺪن ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺧﻮد را ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ. ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺑﺎ ﻣﺒﺎدﻟﻪ ﺷﺪن ﺳﻠﻮلﻫﺎی زاﺋﺪ ﺑﺎ ﺳﻠﻮلﻫﺎی اﺻﻠﯽ و ﺧﻼص ﺷﺪن از سموم اﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪه در ﺑﺪن در ﻋﺮض ﻣﺪت ﮐﻤﯽ ﮐﻠﯿﻪی ﺑﯿﻤﺎریﻫﺎ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ از ﺑﯿﻦ ﻣﯽرود و ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻄﻮر ﻣﻌﺠﺰه آﺳﺎﯾﯽ ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﯽآﯾﺪ. ﺣﺎﻻ ﻣﻦ از ﺷﻤﺎ ﻣﯽﭘﺮﺳﻢ ﮐﺪام “دارو” ﻗﺎدر اﺳﺖ ﺳﻠﻮلﻫﺎی زاﺋﺪ را ﺑﮑﺸﺪ، ﺑﺪن را از سموم ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﺪ ﯾﺎ ﺳﻠﻮلﻫﺎی ﮔﺮﺳﻨﻪ را ﺳﯿﺮ ﻧﻤﺎﯾﺪ؟

وﻗﺘﯽ از ﺟﻠﻮی داروﺧﺎﻧﻪﻫﺎ رد ﻣﯽﺷﻮم و ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﭼﻄﻮر اﯾﻦ آدمﻫﺎی از ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﯽﺧﺒﺮ ﺻﻒ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ و ﭘﻮل ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺟﯿﺐ دارو ﻓﺮوش ﻣﯽ رﯾﺰﻧﺪ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﻮع ﺳﻢ ﺑﺨﺮﻧﺪ و ﺑﺪنﻫﺎی ﻣﺴﻤﻮم ﺧﻮد را ﺑﺎز ﻫﻢ ﻣﺴﻤﻮمﺗﺮ ﺑﺴﺎزﻧﺪ، ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﻢ ﻓﺮﯾﺎد ﺑﮑﺸﻢ و آنﻫﺎ را از ﺧﻄﺮات اﯾﻦ ﮐﺎر ﺑﯽﺧﺮداﻧﻪ آﮔﺎه ﻧﻤﺎﯾﻢ، سموﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ از داروﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﻧﻤﻮده و ﻣﻮزه ﻫﺎ را ﭘﺮ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﺴﻞﻫﺎی آﯾﻨﺪه ﺑﺎ وﺣﺸﺖ ﻧﮕﺎه ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ در ﻗﺮن های قبل ﭼﻪ ﻧﻮع دﯾﻮاﻧﮕﺎﻧﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﺪرﺳﺘﯽ و ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮد را در اﯾﻦ ﻧﻮع سموم ﮐﺸﻨﺪه ﻣﯽﭘﻨﺪاﺷﺘﻨﺪ.

 

همچنین بخوانید:   بی فایده ترین رژیم های غذایی

 

ﮐﻠﯿﻪ آزﻣﺎﯾﺶﻫﺎی ﻃﺒﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪﻫﺎی ﺑﺪن و ﺧﻮن و ادرار و ﻋﮑﺲﺑﺮداری و ﻏﯿﺮه و ﻏﯿﺮه ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﯿﺎل ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﺮای ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ ﻧﻮع ﺑﯿﻤﺎری اﻧﺠﺎم ﻣﯽدﻫﻨﺪ و از ﻣﺮدم ﺳﺎدهﻟﻮح ﭘﻮل ﻫﻨﮕﻔﺘﯽ ﺑﯿﺮون ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ ﮐﺎﻣﻼً ﭘﻮچ و ﻏﯿﺮ ﺿﺮوری اﺳﺖ؛ زﯾﺮا ﮐﻠﯿﻪی ﺑﯿﻤﺎریﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﻮع و ﺷﮑﻞ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻋﻠﺖ دارد ﮐﻪ مردهﺧﻮاری اﺳﺖ و ﯾﮏ ﻋﻼج اﺳﺎﺳﯽ و ﻗﻄﻌﯽ دارد و آن ﻫﻢ زﻧﺪهﺧﻮاری اﺳﺖ.

ﻗﺒﻞ از ﮐﺸﻒ آﺗﺶ، اﻧﺴﺎن ﻣﯿﻠﯿﻮنﻫﺎ ﺳﺎل ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻣﻮاد زﻧﺪه و ﻧﺒﺎﺗﯽ ﺗﻐﺬﯾﻪ ﮐﺮده و ﺗﮑﺎﻣﻞ ﺧﻮد را ﻃﯽ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. ﻏﺬای ﯾﮏ اﻧﺴﺎن ﺑﺎﯾﺪ از ﺳﻠﻮلﻫﺎی زﻧﺪه ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ. اﺻﻮﻻ ﻏﺬای ﮐُﺸﺘﻪ ﺷﺪه ﻫﯿﭻ ارزش ﻏﺬاﯾﯽ ﻧﺪارد و ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺣﯿﻮاﻧﺎت ﮐﺸﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺳﻠﻮلﻫﺎی آنﻫﺎ در ﻣﺪت ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺧﺎﺻﯿﺖ ﻏﺬاﯾﯽ ﺧﻮد را از دﺳﺖ ﻣﯽدﻫﻨﺪ و ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺳﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻣﻮادی زﻫﺮ آﻟﻮد ﻣﺒﺪل ﻣﯽﮔﺮدﻧﺪ. ﺣﯿﻮاﻧﺎت ﮔﻮﺷﺖﺧﻮار ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﺎمِ ﯾﮏ ﺣﯿﻮان ﻋﻠﻒﺧﻮار، ﻫﻤﯿﻦ ﺧﻮراک های ﻧﺒﺎﺗﯽ را ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﯾﻌﻨﯽ از دﺳﺖ دوم ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﯾﮕﺮ وﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﮔﺮگ ﯾﮏ ﺑﺮه ﮐﺎﻣﻞ را زﻧﺪه زﻧﺪه ﻣﯽﺧﻮرد ﻣﺜﻞ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ دﺳﺘﻪ ﻋﻠﻒ ﺧﻮرده اﺳﺖ، وﻟﯽ اﻧﺴﺎن ﭼﻮن ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺷﮑﺎر ﺧﻮد را زﻧﺪه زﻧﺪه ﺑﺨﻮرد ﭘﺲ ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﺪ ﮔﻮﺷﺖﺧﻮار ﺑﺎﺷﺪ.

ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮر ﺷﯿﺮ، ﻣﺎﺳﺖ، ﭘﻨﯿﺮ، ﮐﺮه و ﻣﺎﻧﻨﺪ آنﻫﺎ ﻫﯿﭻ ارزش ﻏﺬاﯾﯽ ﻧﺪارﻧﺪ. آنﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺳﻠﻮل ﻫﺎی ﺑﯽارزش ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﯽ آورﻧﺪ و آنﻫﺎ را ﺗﻐﺬﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﻣﯿﮑﺮوبﻫﺎ ﻓﻘﻂ در اﯾﻦ ﺳﻠﻮلﻫﺎ اﺛﺮ ﻣﯽﮔﺬارﻧﺪ. ﺳﻠﻮلﻫﺎی اﺻﻠﯽ اﻧﺴﺎن ﮐﻪ از ﻏﺬای ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﯽآﯾﻨﺪ از ﻣﯿﮑﺮوبﻫﺎ ﺑﺎﮐﯽ ﻧﺪارﻧﺪ. آنﻫﺎ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮوبﻫﺎ را ﺑﺨﻮرﻧﺪ و ﻫﻀﻢ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ در دﻧﯿﺎی زﻧﺪه ﺧﻮاران ﺑﺤﺚ ﻣﯿﮑﺮوب ﺧﺎﺗﻤﻪ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮد.

 

از شما متشکریم که تا انتهای این مقاله با ما همراه بودید. سوالات خود را در قسمت “نظرات” با ما در میان بگذارید، همچنین اگر ایده یا نظری در رابطه با این مطلب دارید، خوشحال می شویم آن را با ما در میان بگذارید.

 

عسل طبیعی را با اطمینان از کیفیت و سلامت آن، از فروشگاه اینترنتی عطارک تهیه کنید.

توجه

وب سایت عطارک در قبال نسخه های پیشنهادی و داروهای گیاهی ذکر شده، مسئولیتی نداشته و بهتر است قبل از استفاده، با پزشک و یا مشاور طب سنتی در تماس باشید.

پستهای مرتبط

1
نظر ارسال شده است. لطفا شما هم نظری ارسال کنید.

  1. امین زراعتکار
    6 دی 1401

    جالب و منطقی بود. ممنونم

0